Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «مهر»
2024-04-27@15:50:45 GMT

حرف زدن را در یک سال انفرادی فراموش کردم/تهدید الشباب به سربریدن

تاریخ انتشار: ۷ دی ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۶۷۱۵۱۵۲

حرف زدن را در یک سال انفرادی فراموش کردم/تهدید الشباب به سربریدن

‍‍‍‍‍‍

خبرگزاری مهر _ گروه جامعه؛ فاطیما کریمی؛ ۶ ماه سرگردانی در دریا، ۸ سال اسیری توسط گروهک تروریستی الشباب، حبس در یک چهاردیواری کوچک بدون روزنه در فقیرترین کشور آفریقا، ۸ سال شب و روز فقط دو نوع غذا برنج و ماش جوشیده با آب خوردن، زنجیر در پا داشتن و شکنجه شدن، بی خبری از همه دنیا، هر لحظه تهدید به سر بریدن تنها گناه دریانوردانی بود که برای ماهیگیری به آب‌های آزاد سومالی رفته بودند آن هم با مجوز دولت سومالی.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

اینها، داستان شگفت انگیز شخصیت‌های کتاب دزدان دریایی و اسیرانش نیست بلکه واقعیت زندگی مردان دریانورد بلوچ است. همان‌ها که این روزها خبر رسید بعد از ۸ سال اسارت بالاخره آزاد شدند و به فرودگاه امام در ایران رسیدند.

این گزارش روایتی است از آنچه در این ۸ سال به سر مردان ماهیگیر آمده بود. یادآوری خاطرات این مدت درحالی انجام می‌شد که اتوبوس ترمینال جنوب قرار بود آنها را تا استان سیستان و بلوچستان ببرد و من به عنوان خبرنگار مهر شنونده خنده‌ها و گریه‌ها و دل نگرانی‌هایشان بودم به علاوه اینکه باید سوالات زیادی را پاسخ می‌دادم آنها ۸ سال در یک اتاق تاریک فریز شدند و حالا مثل اصحاب کهف به وطن برگشته بودند و من باید تعریف می‌کردم در دنیا چه خبر است.

یکی دو ماهی می‌شد که به دریاهای دور در آب‌های آفریقا رفته بودند. مثل همیشه با اجازه دولت سومالی در ازای پرداخت هزینه‌ای، ماهیگیری می‌کردند. دریاهای سومالی پر روزی است.

سومالیایی‌ها بلد نیستند از این دریا غذا بگیرند. ایرانی‌ها همیشه صیادان ماهری بوده اند، بخشی از این صید نصیب آنها می‌شود بخشی دیگر را هندی‌ها صید می‌کنند، لیبی و آمریکا و فرانسه هم سهمی از ماهی‌های سومالی دارند.

اواخر سال ۲۰۱۴ وقتی طی دو ماه چند تن، ماهی صید کردند؛ آب به داخل موتورهای لنج رفت و آنها را ۶ ماه روی آب سرگردان گذاشت. گاهی لنج هندی و لیبی به آنها درازای سوخت، غذا می‌رساندند.

گاهی لنج ایرانی می‌دیدند و خوشحال از اینکه بر می‌گردند ولی مأموریت آنها نجات لنج دیگر نبود! جیره بندی غذایی که هر روز تمام می‌شد و آبی که در این دریای بیکران نمی‌شد قطره‌ای از آن نوشید؛ روزگار را سخت می‌کرد.

اما سخت‌تر زمانی بود که با ایران تماس گرفته تا لنج دیگری برای کمک بفرستند اما کسی حاضر نمی‌شد به این محدوده برای نجات بیاید چون می‌ترسیدند آنها هم گرفتار شوند.

دو اتفاق مشابه در ۶ سال

لنجی که ۶ ماه یک جا لنگر انداخته بود را به امان خدا و به دست باد سپردند. شب به خشکی رسیدند. صبح نشده؛ گروهک تروریستی الشباب آنها را محاصره کردند. در این لنج ۱۴ مرد حضور داشتند ۵ نفر پاکستانی و ۹ نفر ایرانی.

حدود ۶ سال بعد دوباره این اتفاق تکرار شد این بار برای یک لنج ایرانی دیگر در دریای سومالی. آنها ۹ نفر بودند ۷ ایرانی و دو پاکستانی.

در این ۸ سال از لنج اول، سه نفر بر اثر بیماری مالاریا فوت کردند که دو ایرانی و یک پاکستانی بودند. از جمع مردان این دو لنج، غیر از پاکستانی‌هایی که به کشورشان برگشتند ۱۴ مرد بلوچ به ایران آمدند که ۷ نفرشان ۸ سال اسیر الشباب بودند و شکنجه شدند ۷ نفر دیگر دو سال.

شرایط زندگی هر دو گروه یکسان بوده، دو وعده غذا هر بار برنج و ماش خیس شده در آب جوش، دو بار استفاده از سرویس بهداشتی در روز، رفع حاجت در یک دبه گوشه اتاق تاریک بدون روزنه، زنجیر به پا، پچ پچ کردن به جای حرف زدن با صدای عادی با دو نفر دیگر در یک اتاق بی خبر از بقیه هم سلولی‌ها، خانواده و دنیا.

تفاوتشان در این بود که گروه اول شکنجه می‌شدند از سوزاندن با آب جوش و پلاستیک ذوب شده گرفته تا کتک زدن به حدی که پرده گوش یکی از آنها پاره شده است.

آنها باید اعتراف می‌کردند جاسوس هستند و برای جاسوسی با لنج نیرو به سومالی فرستاده اند تا الشباب را از بین ببرد! آنها هم که جز صیادی کاری نکرده بودند حاضر به اعتراف دروغین نمی‌شدند بنابراین شکنجه می‌شدند.

همه عذاب این ۸ سال یک طرف شوق پرواز از موگادیشو پایتخت سومالی و رسیدن به استانبول و بعد از آن فرودگاه امام تهران یک طرف. اما حساب ۲۰ و چند ساعت راه تهران تا چابهار هم یک طرف دیگر بود.

مدام تخمین می‌زدند چند ساعت دیگر باید روی صندلی بنشینند الان هم باید مثل زمانی که در زندان بودند یک جا می‌نشستند تا وقت را می‌کشتند این بار به نگرانی‌هایشان؛ لغزندگی جاده‌ها در هوای بارانی اول زمستان هم اضافه شده بود.

من زمانی به اتوبوس آنها در مسیر راه رسیدم که اشک‌هایشان را برای دیدن وطن ریخته بودند و حالا می‌خندیدند قرق صندلی‌های آخر اتوبوس، به مسافران دیگر فهمانده بود که با مسافران همیشگی هم مسیر نیستند چون این افراد شوق بیشتری برای رسیدن داشتند مدام یک تلفن همراه زنگ می‌خورد و بین ۱۴ نفر آنها دست به دست می‌شد. با همین تلفن خبر سلامتی و زمان باقی مانده از سفر جاده‌ای شأن را گزارش می‌دادند.

یک سال انفرادی و فراموش کردن زبان حرف زدن

در میان صحبت‌هایشان یکی لهجه عربی داشت یکی فارسی حرف می‌زد دیگری شبیه به پاکستانی‌ها اما ریشه همه لهجه‌هایشان بلوچی بود.

پلیس راه که رد شد طاقت نیاوردم چیزی از حرف‌های درهم و برهم شأن نمی‌فهمیدم. انگار از یک دیار دیگر آمده بودند. قبلاً با زبان بلوچی به دلیل سفرهای متعددم به استان سیستان و بلوچستان آشنا بودم اما کلمات برخی از آنها را متوجه نمی‌شدم. برایم سوال شده بود آنها چطور می‌توانستند با الشباب حرف بزنند.

سهیل بلوچ از میان همه آنها عجیب‌تر حرف می‌زد. ۸ سال زندانی شده بود. یک سال و چند ماه از این مدت در انفرادی بوده است. بیماری‌های سختی گرفته و حالا که ۴۴ سال دارد؛ همه این اتفاقات او را به دوران فراموشی هل می‌داد.

از یادش رفته آن روزی که با خانواده اش خداحافظی کرد و به دریا رفت چطور حرف می‌زد. حالا در هر جمله‌ای که می‌گوید ۵ کلمه از ۵ زبان به کار می‌برد. عربی، بلوچی، فارسی، سومالیایی و انگلیسی.

گاهی هم از زبان اشاره برای کلمه‌هایی که یادش نمی‌آید استفاده می‌کند. وقتی می‌خواهد از اتفاقاتی که به سرش آمده حرف بزند از دوستانش می‌خواهد ترجمه کنند و منظورش را به من برسانند تا بگوید با بشیر که ناخدای لنج بود و یک پاکستانی مدتی هم اتاق بودیم آنها تب زیادی داشتند چون مالاریا گرفتند.

در نهایت فوت کردند. من بیشتر از یک سال تنها ماندم مثل زندان انفرادی. همه این مدت به خانواده ام فکر می‌کردم. از آنها یک قرآن گرفتم در تاریکی اتاق می‌خواندم. وقتم را با نمازها و دعاهای طولانی گذراندم.

من را فرستادند به آشپزخانه‌ای و در را رویم قفل کردند و گفتند برای ما آشپزی کن. قبل از ازدواجم به عمان رفته بودم کمی عربی می‌دانستم آنها با من سومالیایی حرف می‌زدند نمی دانم انگلیسی چطور حرف می زنم. فارسی را می‌دانستم و بلوچ هستم.

خنده‌های مردان بلوچ در طول این سفر جاده‌ای زمانی بیشتر می‌شد که سهیل حرف می‌زد و می‌گفت: « انا زوج، SISTER، انا have اولاد BEAUTIFUL بدون عین. ۸ سنه. غذا بریانی with بزبز بریس. ورک بی ورک. تنها صیاد» و آنها ترجمه می‌کردند: من همسر و خواهر و فرزندان زیبا دارم که ۸ سال ندیدمشان. در این مدت (برای الشباب) غذاهایی مثل بریانی با فلفل و برنج می پختم. کاری جز صیادی بلد نیستم.

سهیل بیشتر از یک سال به تنهایی خاطراتی را مرور کرده بود که جز تشویش و نگرانی چیزی برایش نداشت. وقتی اتوبوس حرکت می‌کرد و او به جاده خیره می‌شد تنها به این فکر می‌کرد که حالا قرار است چه کار کند.

همسرش به او گفته بود: متوجه نمی‌شوم چه می‌گویی. حالا با بچه‌هایش چطور حرف بزند؟ باز هم نان خانواده اش را از دریا بگیرد یا از روی زمین؟ اصلاً چه کار دیگری در کنارک برای او هست؟

قاب عکس مرده‌ای که زنده است

سهیل با خودش فکر می‌کند شاید وضعیت محمد حسین خورا بهتر باشد چون بالاخره چند ۳۲ سال دارد. محمد حسین کم حرف می‌زند بیشتر فکر می‌کند.دو سال اسیر بود. همه این مدت با دو نفر دیگر در یک اتاق حبس بوده.

تعریف می‌کند که با چشمان بسته روزی دو بار به دستشویی می‌بردند و با همان چشمان بسته برمی گرداندند. غذایش مثل بقیه برنج و ماش خیس خورده بود.

شکنجه نشده اما مثل هفت نفر دیگری که ۸ سال زندانی بودند همه شرایط بد حبس شدن با زنجیر در یک اتاق بدون نور را داشته است و حالا به این فکر می‌کند چطور از پس زندگی برآید.

خانواده اش بعد از ناپدید شدن احتمال دادند مرده و عکسش را به دیوار زدند.

بعد از دو شب بیداری در مسیر موگادیشو تا تهران و گذشتن از هفت خوان فرودگاه امام و انجام تست‌های مختلف بیماری؛ به خوابی عمیق می‌رود تا اتوبوس سریع‌تر جاده‌ها را طی کند؛ عقربه‌ها تندتر بدوند و او بتواند با حضورش در چابهار بگوید دوام آورده و زنده است.

این روایت ادامه دارد....

کد خبر 5666801 فاطمه کریمی

منبع: مهر

کلیدواژه: آزادی زندانیان ماهیگیری سومالی شهرداری تهران هلال احمر جمهوری اسلامی ایران آلودگی هوا برف و کولاک قوه قضاییه شرکت کنترل کیفیت هوای تهران پلیس راهور شورای شهر تهران حفاظت از محیط زیست عملیات امداد و نجات سازمان محیط زیست شنبه های امید و افتخار وضعیت راهها حوادث یک اتاق حرف می زد نفر دیگر یک سال

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.mehrnews.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «مهر» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۷۱۵۱۵۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

دختران تنیس روی‌میز ایران چقدر شانس کسب سهمیه المپیک را دارند؟

حمیده ایرانمنش در گفت و گو با خبرنگار مهر با اشاره به اینکه تیم ملی تنیس روی میز بانوان با دو بازیکن در آخرین رقابت های گزینشی المپیک برای کسب سهمیه انفرادی شرکت می کند، گفت: برای ندا شهسواری و مهشید اشتری که دو بازیکن اعزامی به این مسابقات هستند طی یک ماه گذشته به صورت انفرادی برنامه های تمرینی داشتیم اما این برنامه ها از روز گذشته به صورت تیمی و در قالب اردو آغاز شد.

وی با اشاره به حضور متوالی شهسواری و اشتری در مسابقات مختلف طی یک ماه گذشته خاطرنشان کرد: اشتری در مسابقات لبنان ، آلمان و چک و لیگ عربستان شرکت داشت. شهسواری هم در لیگ ترکیه و عربستان و همچنین مسابقات چک حاضر شد. بنابراین فرصتی برای تشکیل اردو نبود اگرچه پیگیر تمرینات آنها به صورت انفرادی بودیم. از ابتدای اردیبهشت اما این دو بازیکن در ایران هستند. به همین دلیل از روز گذشته اردو را آغاز کردیم و تا زمان اعزام پیگیر آن خواهیم بود.

سرمربی تیم ملی تنیس روی میز بانوان در مورد روند تمرینات یادآور شد: به واسطه برنامه های انفرادی و حضوری که شهسواری و اشتری در مسابقات مختلف داشتند، آنها خیلی از آمادگی دور نیستند اما باید برنامه های آماده سازی را به گونه ای دنبال کنیم که زمان اعزام به ازبکستان و آغاز رقابت های انتخابی، اوج آمادگی لازم حاصل شده باشد.

ایرانمنش از وضعیت کلی ملی پوشان تنیس روی میز ابراز رضایت کرد و ادامه داد: آمادگی کلی آنها خوب است، فرصت پیش رو برای رسیدن به اوج آمادگی هم کافی است. به واسطه حضور اخیری که شهسواری و اشتری در مسابقات داشتند و ارزیابی عملکردشان، اشراف بیشتری هم روی نقاط ضعف و قوت آنها پیدا کرده ایم. بر این اساس طی یک ماه باقی مانده روی تاکتیک بازیکنان کار می کنیم.

وی در مورد دیگر بازیکنان شرکت کننده در مسابقات گزینشی المپیک و اینکه بازیکنان کدام کشورها حریفان اصلی ایران به حساب می آیند، گفت: البته هنوز فهرست شرکت کنندگان در رقابت های گزینشی ازبکستان نهایی نشده است اما بر اساس شناختی که از وضعیت دیگر کشورها و بازیکنان شان در کسب داریم، تا حدودی برای مان قابل پیش بینی است که چه بازیکنانی در مسابقات شرکت دارند. در مجموع می توانم بگویم که ازبکستان و قزاقستان حریفان سرسخت ایران در این مسابقات هستند. نمایندگان این کشورها از نظر انفرادی بالاتر از بازیکنان ما هستند.

سرمربی تیم ملی تنیس روی میز بانوان با یادآوری اینکه تنها قهرمان مسابقات گزینشی ازبکستان در هر یک از بخش مردان و بانوان صاحب سهمیه المپیک می شود در مورد شانس بازیکنان این تیم برای قهرمانی و دستیابی به این سهمیه گفت: شرایط سخت است، همه می آیند که سهمیه بگیرند اما فقط یک سهمیه توزیع می شود. در این شرایط شانس ایران برای المپیکی شدن ۵۰ به ۵۰ است.

ایرانمنش تاکید کرد: المپیک شاید تنها رویدادی باشد که همه آرزوی حضور در آن را دارند و حتی اگر تجربه آن را داشته باشند، دوست دارند تجربه جدیدی از آن بگیرند. ما هم تلاش و هدف مان این است که برای سومین دوره صاحب سهمیه المپیک شویم. با این امید به ازبکستان می رویم و با همین امید و انگیزه هم تمرینات مان را دنبال می کنیم و رقابت برابر حریفان را برگزار می کنیم.

کد خبر 6086134 زینب حاجی حسینی

دیگر خبرها

  • مرحله سوم اردوی تیم ملی کاتا بانوان از ۱۰ اردیبهشت
  • هلاکت ۷۰ عضو گروه تروریستی «الشباب» در سومالی
  • داوید دخیا علی رغم نداشتن تیم همچنان به تمرینات انفرادی خود ادامه می دهد / فیلم
  • برای کسب سهمیه انفرادی المپیک ناامید نیستیم
  • ادامه روزهای کابوس وار مدافع عنوان قهرمانی در لیگ عربستان
  • شادی دسته‌جمعی برای گل انفرادی ارونوف (عکس)
  • پسران یک قدم تا فینال/ دختران در آستانه قهرمانی
  • بنزما و طلسم بزرگان: کریم را چه می‌شود!‏
  • راهنما برای گالری‌گردی در پایانِ هفته پیش‌ِ رو
  • دختران تنیس روی‌میز ایران چقدر شانس کسب سهمیه المپیک را دارند؟